خود مادر پنداری

متن مرتبط با «فانتزی» در سایت خود مادر پنداری نوشته شده است

فانتزی

  • زن با خودش فکر کرد «خیلی دوستش دارد» دوس داشتن چیز عجیبی بود، مقدار زیادی رنج روی قلبش سنگینی میکرد ، مقدار زیادی امید به درست شدن اوضاع داشت، مقدار زیادی دیگر نمیتوانست هیچ چیز مثل قبل شود. مقدار زیادی از این مقدار ها آزارش میداد و هر شب، بعد از دور اول پرسه در خاطرات، دلتنگی ها، فحش دادن به روند زندگیش و گریه،فکر میکرد... آن در جادویی رویاهایش را باز میکرد ، _  چند سال گذشته بود ، پولدار شده بود، یک زن قوی ، کسی که هیچکس دیگر نمیتوانست به او زور بگوید ، یا نظراتش را تحمیل کند. رفته بود بلیط هواپیما گرفته بود ، دست مرد را گرفته بود و گفته بود برویم.. بیا با هم برویم. از اینجاکه برویم همه چیز درست میشود.  بعد رفته بودند ، آن طرف بلیط هواپیما  پیاده شده بودند پایشان نرسیده پیش روانشناس مشکل های دور و درازشان را حل کرده بودند وخوش و خرم&, ...ادامه مطلب

  • جدیدترین مطالب منتشر شده

    گزیده مطالب

    تبلیغات

    برچسب ها