خود مادر پنداری

متن مرتبط با «مهری ماه» در سایت خود مادر پنداری نوشته شده است

این ماهی کوچک بدجوری میترسد

  • این ماهی سیاه کوچک بدجوری از تنهایی میترسد، این روزها مدام بغض میکند و هی قلبش مچاله میشود ... مچاله میشود..., ...ادامه مطلب

  • ماهی سیاه کوچولو

  • این اسم و انتخاب کردم و فک کنم بار ها و بارها هم این اسم و انتخاب خواهم کرد«ماهی سیاه کوچولو»  میخواستم مث اون باشم بجنگم، قوی باشم ، آرزو داشته باشم، شجاع باشم و به تلاشم ادامه بدم. میخواستم از برگه بیام بیرون برم تا به اقیانوس برسم.  ماهی سیاه کوچولو بهم بگو چرا شبیه تو نشدم؟ منم یه ماهی ام اما یه ماهی بیرون از آب داره ذره ذره جون میده ماهی جون کاش بیای نجاتم بدی دستمو بگیری ببریم تا رودخونه تا دریا تا اقیانوس..., ...ادامه مطلب

  • نامه ای به یک ماهی

  • آدمهایی مثل ما بلد نیستند خوب حرف بزنند، میدانی ماهی جان، حرفها بالا میآیند بالا می آیند میجوشند مثل یک چشمه ی اتشفشانی که صخره ها رویش را گرفته اند، اما بیرون نمیریزند ، بلد نیستند چطور راه خودشان را پیدا کنند،  تازه اگر هم پیدا کنند از کجا معلوم از راه درست امده باشند؟ ماهی جان ما که بلد نیستیم حر, ...ادامه مطلب

  • پست های روح و روان خوب کن شماها

  • یک کوچولو اشک ریخته بودمو یک کوچولو هم دلم برای بابا جانم تنگ شده بود ، اومدم وبلاگو باز کنم براتون یه طومار احساسی و طغیانی و اینا از خودم بنویسم، بعدش گفتم نه بزار اول ببینم بچه ها چه پستایی گذاشتن، عاقا بنده  از هر کی که پست بهاری گذاشته عمیقا تشکر میکنم:)) انچنان با سرعت حالم خوب شد اصن خودم توش, ...ادامه مطلب

  • ماهی قرمز کوچولو درس کردم:))

  • تق تق تق :/  چند هفتست انقد این صدا تو مغزم تکرار شده ‘شده ملودی پس زمینم:))  حالا اینکه چراااا  خودش جریان داره , از اون جایی که بنده فارغ التحصیل صنایع دستی میباشم این عِرقه کار دستیم اجازه نداد که بیکار بشینم و جهت عید و هفت سین و اینا دست بکار نشم ,پس شروع کردم به سفارش دادن کاشی های رنگی و تق تق تق شکستنشونو درست کردن آینه و هفت سین بعد که دوستا و آشنا ها کارامو دیدن  سفارشاتشون به سوی بنده سقوط کرد:))  یک عدد ماهی کمردرد گرفته و تاول زده زخم و زیلی شده هستم:دی اینم اخرین دسترنجمه ک تموم هم نشده^_^                           , ...ادامه مطلب

  • ای ام ریلی ریلی ماهی

  • نمیدونم تا حالا گفته بودم من واقعن ماهی هستم؟ منظورم این ماهی تو آب نیستا ! منظورم اینه جدی جدی اسمم ماهیه:/ینی اینقدر همه ماهی صدام کردن اگه اسممو صدا کنن یه ذره طول میکشه تشخیص بدم با منن! مثلا همین دیشب شوهر خالم که گفت :ماهی جان کاری ندای عزیزم خدافس؛من داشتم به این فک میکردم که چی شد اینقد طبیعی  شدم ماهی:/, ...ادامه مطلب

  • مهری ماه

  • مینشینیم پشت میز همیشگی, فضای کافه برایمان بوی کهنگی میدهد همان لامپ های شکل فنجان قهوه ک بالای سرمان آویزان است و همان میز های چوبی که صد ها عکس را پشتشان خاطره کرده بودیم. نگاهت میکنم و برایم از آن لبخند های دندان نمایت میزنی ,میخندم و لپت را میکشم و تو مثل همیشه به من میگویی"جون جون":) با دل و جان, بعد آه میکشی ,مثل تمام وقت هایی ک آه میکشی و نگاهت سر در گم میشود و من میدانم صد تا حرف نگفته داری ک باید به زور از توی حلقت بکشم بیرون, دل کوچکت..(اینجا را نمیدانم چه بنویسم , زلال از محبت؟پر از عشق؟مملو از خوبی؟تو یک جور هایی همه ی اینهایی و هیچکدامی , یک جور خاصی فقط مخصوص خودت)همه ی اینها سی ثانیه بیشتر دوام نمیاورد و تو دو باره میخندی و میخواهی برایم "لیلا"را بگذاری و بشکن های ریز بزنی و قسمت های مهم آهنگ را با جملات نا مربوط پر کنی:)) بعد سر هر جمله ات اول فعل بیاوری بعد کلمه را و همه را به اشتباه بیندازی و کلمه های جدید اختراع کنی(مثلا گفتن بستنی ممنوع است فقط"فیقی":دی) بعد سیگارت را از کیفت در بیاوری و بگویی میکشی؟ و فقط وقتی میگویی "خودت خنگی"من میدانم که یک خنگ بازی اساسی در آور,مهری ماه سلطان,مهری ماه,مهری ماه در حریم سلطان ...ادامه مطلب

  • جدیدترین مطالب منتشر شده

    گزیده مطالب

    تبلیغات

    برچسب ها